نمایشنامه هفت قبیله گمشده و سحوری
این نمایشنامه، اقتباسی است از یک داستان مثنوی مولوی که در آن بخشی از هجوم مغول به کشور به تصویر کشیده شده است .گریز، ترس، التماس، رهایی، جست و جو، یاس، شورش و رنجهای ناشی از شکست و ناکامی درون مایه این نمایش بوده، نگارنده میکوشد این نکته را خاطر نشان سازد که اگر ارزش، صداقت، امید و شور زندگی در آدمها موجود نباشد، ترسی پدید خواهد آمد که نتیجه آن عدم رویارویی با واقعیت و پذیرش حقیقت است .