یک روز دوباره به آسمان برمیگردند
داستانهای تخیلی / ستارهها - داستان
کتاب مصوّر حاضر، حاوی داستانی تخیلی است که برای کودکان گروه سنی (ب) و (ج) به نگارش در آمده است. در داستان آمده است: «محبوبه» هر شب پشت پنجره منتظر دیدن شهابی است تا آرزویش برآورده شود. یکی از دو ستارة نقرهای و طلایی نیز آن موقع باید بیافتد، تا آرزوی محبوبه را برآورده کند. ستارة طلایی آمادة افتادن روی زمین میشود، زیرا میداند ستارهای که برای برآورده کردن آرزوی بچهها بیافتد، یک روز دوباره به آسمان برمیگردد. مجبوبه دلش برای پدرش که در نیروی زمینی ارتش خدمت میکند، شور میزند. در همان لحظه پدر محبوبه در حال خنثی کردن مین است که با افتادن ستاره همه جا روشن میشود و با روشن شدن آسمان پدرش نجات پیدا میکند. این داستان میآموزد که همیشه دعای بچّهها قبول و خواستههایشان اجابت خواهد شد.