اسپاد مورفی و تفنگی با فشنگ سیبزمینی
داستانهای انگلیسی - قرن 20م.
در این داستان، "ویل" و برادرش، "مارتی"، مجبورند تعطیلاتشان را در کتابخانهی شهر بگذرانند. خانم "مورفی"، کتابدار معروف، نیز همانجا زندگی میکند. او یک تفنگ سیبزمینی زیرمیزش مخفی کرده و به هریک از بچهها که در کتابخانه سر و صدا کند به وسیلهی آن شلیک میکند. ویل و مارتی نخست از رفتن به کتابخانه طفره میروند و برای این کار دلیل میآورند. آنها معتقدند "فرانک بیریخت" را خانم مورفی به این روز انداخته است. اما، مادر همچنان روی حرفش پافشاری میکند و آندو، سرانجام به کتابخانه میروند. در آنجا اتفاقاتی برایشان رخ میدهد که در ادامهی داستان بازگو شده است.