شاهنشاه
داستانهای تاجیکی - قرن 21م.
دختر پیشاپیش من میرفت. بلند بالا، با پای رسا و گیسوان سیاه، لباسهای فرنگی فافا، از آنهایی است که از پشت سرشان میبینی و میگویی، چهرهاش هم به یقین زیباست. من چشم به موی او دوخته، پا به موم راه کوفته، دنبال میگیرم او را... من پشت سر او را پیش نظر دارم و گاه و ناگاه زیر پای آن را مینگرم تا چون آن منجم بغدادی که در چهار مقاله آمده است، پیش پا نخورم و به چاه سرباز بسته کاران فرو نروم. من دیگر پشت سرشناس شدهام، زیرا در مورخانِ پر جوش به آسانی پشت سر او را میشناسم و تفرقه میدهم.