پدر سرگی
داستانهای روسی - قرن 19م.
در دههی 1840 در پترزبورگ واقعهی بسیار حیرتانگیزی روی داد؛ "کیناز" خوش سیما فرماندهی گردان هنگ سواره نظام سلطنتی، که همیشه پیشبینی میکردند به زودی آجودان ویژهی امپراتور شود و مقام و موقعیتی در دربار امپراتور نیکلای اول به دست آورد، درست یکماه قبل از ازدواجش با ندیمهی زیبای ملکه، که مورد لطف و عنایت خاص او نیز بود، از خدمت در ارتش استعفا داد، با نامزد خود قطع رابطه کرد، ملک کوچکش را به خواهرش بخشید، و به صومعه رفت تا راهب شود... نام کیناز پس از این واقعه به "پدر سرگی" تغییر پیدا میکند. اما با وجود این انتخاب هنوز برای وی مفهوم انسان "فرودست" وجود دارد. او نتوانسته به تمامی به خلوص و آرامش برسد و همین مساله برایش مشکلات و ناراحتیهایی به دنبال دارد که خواننده با مطالعهی این کتاب به آنها واقف خواهد شد و پاسخ این سوال را که آیا پدر سرگی موفق میشود یا نه مییابد.