خانهای با آتشفشان آبی
کتاب حاضر، داستان واقعی با موضوع مسائل اجتماعی و اخلاقی کودکان «السالوادر» است. «بوریس» در کودکی در یکی از دهکدههای «السالوادر» در خانهای متعلق به پدربزرگش همراه خانواده زندگی میکرد. هنگامی که او نُه ساله میشود، یکی از ثروتمندان دهکده به نام «دان آناستایو» در ازای طلبش، خانه و مزرعة آنها را به نام خود میکند، بعد از مدّتی وقتی آنها نمیتوانند اجارة خانهای را بدهند که در آن سکنی دارند، به شهر و پایتخت «السالوادر» میروند، و در منطقهای معروف به منطقة چت ربازان و بیپناهان، با کارتنها برای خود خانهای میسازند. آنها به تدریج با فروش بلیت بختآزمایی، خانه را گلی میکنند. «بوریس» در سیزده سالگی به دلیل شرکت در جلسة پنهانی که موضوع آن اعتراض فقرا علیه ثروتمندان است شرکت میکند و به زندان میافتد. او بعد از یکسال، به اردوگاه پناهندگان میرود و زندگی سختی را میگذراند. آخرین خانة وی در منطقة آزاد شده «گوازاپا»، کمپ چریکهاست که بارها مورد حمله و هجوم نیروهای دولتی قرار میگیرد.