فلسفه قیام و عدم قیام امامان (ع)
در این کتابچه، به دو پرسش با استناد به روایات پاسخ داده شده است. این دو پرسش بدین قرار است: چرا ائمه (ع)، در زمان امامت خویش، دست به قیام نزدند و در برابر غاصبان حقوق خویش استادگی کرده و برای احیای آن اقدام ننمودند؟ و دیگر این که چرا امام حسین (ع) با این که اطلاع کامل داشت که در سرزمینی به نام کربلا به شهادت خواهد رسید، با وجود نیروی اندک و زیادی دشمن باز هم قیام نمود و به آیهی "ولا تلقوا بایدیکم الی التهلکه" عمل ننمود. در پاسخ به پرسش نخست باید گفت اگر ائمه (ع) یاورانی داشتند که با آنها بتوانند احقاق حق نمایند، به طور یقین قیام میکردند و به این واجب الهی عمل مینمودند، ولی یارانی تحت شرایطی که خود میخواستند، پیدا نکردند تا برای قیام، احساس تکلیف کنند پس خانهنشینی را اختیار کردند. و در پاسخ پرسش دوم میتوان گفت: اگر امام حسین (ع) به یقین میدانست که در کربلا به شهادت میرسد، اما این دانستنهای غیبی، تکلیف ظاهری را از ذمهی او برنمیداشت. زیرا آن همه درخواستهای کوفیان و نامهی مهم سفیر مورد اعتماد و پسرعمویش مسلم بن عقیل و سایر شرایطی که به وجود آمد، تکلیف شرعی را متوجه امام (ع) ساخت که باید به سوی کوفه عزیمت نماید. علاوه بر این، بنیامیه اوضاع را، به گونهای پیش آورده بودند که، امام جز فداکاری و شهادت، راه دیگری نداشت، چون راه دوم بیعت بود و امضای نابودی اسلام و قبول ذات و تایید حکومت یزید و از دست دادن رضای خدا و به دست آوردن تباهی دنیا و آخرت.