داستان خانم انگشتی

داستان خانم انگشتی

«خانم انگشتی» و «موش» سر به سر هم می‌گذارند. موش از بچه گربه‌ها نمی‌ترسد. او از پشت قفسه دزدکی خانم انگشتی را نگاه می‌کند، وقتی خانم انگشتی می‌پرد تا او را بگیرد، سرش محکم به قفسه می‌خورد. بعد سرش را در دستمال می‌پیچد و جلوی آتش می‌نشیند. موش که تصور می‌کند او مریض است، به او نزدیک می‌شود؛ غافل از این که او از سوراخ دستمال نگاهش می‌کند. ناگهان خانم انگشتی موش را می‌گیرد و بعد از آن سعی می‌کند کار بدش را با بدی پاسخ دهد. کتابچة حاضر برای بچه‌های خیلی کوچک نوشته شده است. نگارنده در چند جمله به آنها نشان می‌دهد که وقتی دو نفر به یک‌دیگر بدی می‌کنند، هیچ‌یک برنده نمی‌شوند.

قیمت چاپ: 1,000 تومان
نویسنده:

بئاتریکس پاتر

مترجم:

زهرا فشاهی

ناشر:

کاروان

زبان:

فارسی

رده‌بندی دیویی:

823

سال چاپ:

1388

نوبت چاپ:

1

تعداد صفحات:

34

قطع کتاب:

جیبی

نوع جلد:

شومیز

شابک:

9789641750789

محل نشر:

تهران - تهران

نوع کتاب:

ترجمه