راه طولانی خانه
کره شمالی - اوضاع اجتماعی / اردوگاههای اسیران - کره شمالی / زندانیان سیاسی - کره شمالی - سرگذشتنامه / کار اجباری - کره شمالی / کیم، یونگ، 1950م.
من از هزاران مایل دورتر آمدهام. من غریبهای از سرزمین بیگانه هستم. شبحی بی قرار که در جستجوی سرپناهم. دائماً در آرزوی خانهام. در اطراف سرگردانم و سایهای دراز از دور مرا همراهی میکند. نام آنهایی را که زمانی دوستان نزدیکم بودند، فریاد میزنم؛ اما پاسخی نمیشنوم. آهسته نام همسر و فرزندانم را بر زبان میآورم، اما آنها تنها به شکل یک احساس کوتاه و گرم و یا خیالی زودگذر از لحظهای ظاهر شده و نشانهای از حضور من میشوند. این خلأ مرا به فکر غریبههایی میاندازد که حتماً در خانه قبلی من در پیونگیانگ زندگی میکنند. حتماً در باغچه کوچکی که زمانی همسرم از آن مراقبت می کرد، گشت میزنند، اما آیا آنها میدانند ساکنین قبلی این خانه هزاران تکه شدهاند؟ اگر روزی به آنجا بازگردم خانهام را میشناسم؟ خانه یک سراب است.