نفیر نی: دو داستان کوتاه
«نفیر نی» داستان جوانی درگیر و دار جنگ قبیلهای است. او که از دوران کودکی از خشونت و جنگ بیزار بوده و همهچیز را زیبا و عاشقانه میدیده است و حتی در زد و خوردهای کودکانه، نقش میانجی را بر عهده میگرفته اکنون گرفتار جنگی واقعی است. او قصد کشتار ندارد و حتی حالا که پیکر بیجان دوستش در مقابلش بیحرکت افتاده قادر به شلیک نیست. او تفنگ را برمیدارد اما به جای شلیک، با سوهان، آن را به یک نی تبدیل کرده و در آن میدمد. آوای زیبای نی، عشق را در قلبها زنده کرده و جوان زمانی به خویش میآید که قبیلۀ دشمن را به قصد صلح و دوستی راهی جبهۀ قبیلۀ خود میبیند. این کتاب، علاوه بر داستان «نفیر نی»، دربردارندۀ داستان کوتاه دیگری با عنوان «آخرین پری دریایی» نیز میباشد.