یاقوت قرمز راجا
افسانهها و قصههای هندو
«جیم لی» به همراه پدرش برای استراحت به هند میروند و با دوستانش آقای «سینگ» و دخترش «نالی» ملاقات میکنند. نالی، جیم لی را به آرامگاه شاه «راجا» میبرد و به او میگوید که یاقوت قرمزرنگی که در آرامگاه شاه راجا بوده 40سال پیش دزدیده شده و کشور آنها نفرین گردیده است. جیم تلاش میکند تا یاقوت را پیدا کند.