حنجرههای آفتابی: دو یادداشت از هزار یادداشت
در بخش نخست کتاب واژه ساقی در شعر فارسی یا نگاه محوری به شعر حافظ ـ شناسایی و بررسی شده و در این میان شواهدی چند عرضه گردیده است. به تصریح نگارنده: "... پرداختن به واژه چهارحرفی "ساقی" و نگاه نه چندان گسترده به این کلمه در هزار سال شعر شاعران پارسیگوی در حوزههای مختلف شعر فارسی است، که محور را شعر حافظ قرار دادیم، چرا که این سخن پرداز جامع، خاصه در غزل فارسی واژه "ساقی" را نیز به مثابه بسیاری "سمبول"های به کار گرفته شده در شعر گویندگان فارسی زبان، به گونهای "تکامل" سوق داده و آن را به صورت یک ابزار اجتنابپذیر و نه وسیلهای برای پرکردن "پازل" شعر عروضی در شعر شکوهمند خود دیده، کما این که کم و بیش بزرگانی چون سعدی و نظامی و مولوی و حتی شاعرانی دیگر نظیر عطارنیشابوری، فخرالدین عراقی، خواجوی کرمانی نیز روی این واژه پر رمز و راز حساب باز کردهاند. به نظر میرسد که به دنبال شاعر شگفتانگیز شیراز، حافظ باید این لغت به صورت دستمایهای از صافی گذشته و کلمهای فاخر به ضیافت شعر فارسی دعوت شود". در بخش دوم، مقالهای تحت عنوان "نگاهی دیگر به عاشقانههای سعدی و حافظ آورده شده است. در کتاب آمده است: "برای پرداختن به عشق در غزل سعدی، کافی است، غزلهای او را بخوانیم و حتی چند بار بازخوانی کنیم. اگر بتوانیم هاله تقدسهای تزریقی را از گرداگرد غزل شیخ دور کنیم و شعر محض را مد نظر قرار بدهیم بی هیچ گونه دودلی متوجه خواهیم شد که زیربنای غزل بلند سعدی "عشق" است. هرگز فراموش نکنیم که سعدی بیشتر از هر شاعری در این سرزمین به معنی واقعی کلمه (مردمی) است و اهل گپ و آمد و شد با مردم بوده. غزلیات آغاز شاعری او را به هیچ روی نمیتوان از عاشقیهای کوچه جوانی کنار گذاشت، آنقدر نشانیها واضح است که به قول امروزیها شماره پلاک و کد پستی، آن هم در محدوده زمین دارد.... و اما عشق در غزلیات حافظ با توجه به بار معنایی متفاوت و این که شعر بر خلاف شعر سعدی، تن به وحدت موضوع نمیدهد و تنها به محوری عمودی متکی نیست، راه به سهولت معنایی زودیابی نمیبرد، گاه میتوان چند برگردان را از آن دریافت کرد....".