خط و نقطه "سفر به آنسوی باور"
باعزت، بهرام - خاطرات
کتاب حاضر، مجموعهای از خاطرات نویسنده است که با زبانی ساده و روان و بیانی داستانی نگاشته شده است. در بخشی از داستان میخوانیم: «در شبی تاریک و مهآلود در دهکدهای مرموز و دورافتاده با فانوس نیمهجان و دودآغشته ای سراغ خانه کدخدا را میگیرم، کسی نیست تا چیزی بداند و من درحالیکه گمشدهام سر از خانهای درمیاورم. با دلهره و ترس چند ضربه کوچک به در میزنم کسی در را برویم باز میکند. در سیاهی شب نمیتوانم چهرهاش را ببینم بیمقدمه میگویم من در اینجا تنها هستم. صدایی آهسته جواب میدهد: اشتباه میکنی تو تنهایی را گم کردهای و باید به دنبالش بگردی».