شهر لیلی: گفتوگو با مجنون دربارهی عشق اکتسابی و ارتباطات انسانی
«قیس» از قبیلة بنی عامر در مکتبخانه با «لیلی» آشنا میشود و از همان لحظه به او دل میبازد. اما زمانی که به خواستگاری لیلی میرود پدر لیلی او را به دامادی نمیپذیرد. قیس از آن زمان آوارة کوه و بیابان شده و مجنون نام میگیرد. پس از چندی پدر لیلی او را به همسری ابن السلام درمیآورد. مجنون در این حال از عشق و دوری لیلی جان میسپارد. لیلی نیز زمانی که بر سر قبر مجنون حاضر میشود، جان میدهد. کتاب حاضر در قالب گفتوگویی با مجنون تدوین شده است. مجنون در این مصاحبه از چگونگی آشنایی با لیلی و عشق و اسباب عاشقی، همچنین عرفان سخن میگوید.