میریم دیدن امام رضا (ع)
داستانهای مذهبی / علیبنموسی(ع)، امام هشتم، 202 - 153 ق. - داستان
کتاب مصور حاضر، داستانی است که با زبانی ساده و روان، برای گروههای سنی (الف) و (ب) نگاشته شده است. در داستان میخوانیم: «مادر «علیرضا» گفت که میخواهند به زیارت امام رضا (ع) بروند. اولین بار بود که «علیرضا» به دیدن امام رضا (ع) میرفت. با خودش فکر میکرد وقتی امام رضا (ع) را دید به او چه بگوید. دلش دوچرخه میخواست... نه اول دلش میخواست حال مادربزرگش زودتر خوب بشود. با حرفهایی که از امام رضا (ع) شنیده بود، چهره او را نورانی و مهربان میدید. «علیرضا» همیشه حرم امام رضا (ع) را از دور دیده بود. وقتی به مشهد رفتند او در حرم دنبال امام رضا (ع) میگشت که مردی را با ردای بلند دید».