کویر تشنه
داستانهای فارسی - قرن 14
"مینا" به رغم میل باطنی و بنا به اصرار خانواده و نیز پافشاری "عادل" برای ازدواج با او، سر سفرهی عقد مینشیند. عادل از هر لحاظ پسری موجه بود ولی مینا به دنبال کسی میگشت که پرشر و شور بوده و روحیهی جوانی داشته باشد. پس از ازدواج، مینا کمکم به عادل علاقهمند میشود ولی تلفنهای مکرر اردشیر ـ پسر عموی عادل ـ به او و تکرار درخواست دوستی و ازدواج با مینا، باعث سست شدن مینا میگردد. مینا که از پیش به اردشیر علاقهمند بوده است، در کمتر از یک سال از عادل جدا شده و با ترک تمامی اعضای خانواده، در حالی که دختری شیرخواره دارد با اردشیر ازدواج میکند. آن دو از سوی خانواده طرد میشوند. مدتی میگذرد و مینا درمییابد تمام تصورات وی از اردشیر اشتباه بوده است. او مردی بداخلاق، بدبین و حسود بود و برای کوچکترین حرف یا اشتباهی مینا را کتک میزد. پس از چهار سال روزی مینا از دست اردشیر، که قصد کشتن او و دخترش ـ سپیده ـ را داشت، فرار کرده و به منزل عادل میرود تا دخترش را به او بسپارد. اردشیر به آنجا میرود و دعوای سختی درمیگیرد. اردشیر که قصد کشتن عادل را داشت توسط مینا کشته میشود. عادل با قبول قتل، 15 سال به زندان رفته و پس از آزادی، به تشویق دختر و حتی خانوادهاش بار دیگر با مینا ازدواج میکند.