شلوغترین روز در باغوحش
نگهبانان باغ وحش - داستان / حیوانهای باغ وحش - داستان / باغ وحش - داستان
آقای «راجا» حوصلهاش سر رفته بود، هشت سال میشد که مسئول نگهداری از کرگدن بود و حالا احساس میکرد به تغییری نیاز دارد، البته یک تغییر همیشگی، چون کرگدنش را بیش از اینها دوست داشت که بتواند کلا رهایش کند، اما بعضی وقتها به این فکر میکرد که وقتگذراندن با حیوانهای دیگر چطور خواهد بود؛ تا اینکه مسئول نگهداری زنبورها غیبش میزند. آقای «پیکلز»، مسئول باغ وحش فکرِ بکری میکند و تصمیم میگیرد کارکنان باغ وحش «میلتون مید» و حیواناتشان را با هم عوض کند، اما... .