مو طلایی و سه خرس
داستانهای کودکان و نوجوانان
در جنگلی بزرگ خانوادة آقای خرس در کلبة کوچک و زیبایی زندگی میکردند. یک روز صبح خانوم خرس برای صبحانه حلیم درست کرد و چون حلیم خیلی داغ بود تصمیم گرفتند تا سرد شدن آن، به جنگل بروند و قدم بزنند. همین که کمی از کلبه دور شدند، دختر کوچکی، که «موطلایی» نام داشت به خانة خرسها رفت و حلیم خرسها را خورد و در اتاق نشیمن روی صندلی خرس کوچولو نشست، اما ناگهان صندلی شکست. موطلایی سپس به اتاق خواب رفت و تخت خرس کوچولو را انتخاب کرد و خیلی زود به خواب رفتند. وقتی خرسها به خانه برگشتند خیلی از اوضاع به هم ریختة خانه ناراحت شدند و وقتی به اتاق خواب رفتن موطلایی از خواب پرید و از ترس به طرف جنگل دوید. سه خرس قصه دیگر هیچوقت موطلایی را ندیدند. این داستان تخیلی برای گروه سنی «ب» به نگارش درآمده است.