زخم یک خاطره
داستانهای فارسی - قرن 14
چرا داد میزنم؟ خود تو از عشق و عاشقی چی عایدت شد؟ بعد بیست سال آمده و مقابلت نشسته و عین خیالش نیست که چطور پر پرت کرد. بگو فریبا خانم بلند شو و بگو چطور پا روی دل داداشم گذاشتی و رفتی با دوستش ازدواج کردی؟ از عشق و عاشقی چی عایدمون شد؟ من عمرم رو پای خشایار گذاشتم... این جا منافعش رو و حفظ کردم، از زن بودنم گذشتم و مثل مرد براش این جا کارخونه گردوندم و پول حواله کردم تا آقا اون سر دنیا درد نکشه! چی عایدم شد؟ حق دل عاشق من این بود که با دختر مو بلوند بریزه روی هم و از زندگیش پرتم کنه بیرون؟ برای ما که با دلمون اعتماد کردیم، هیچی جز پشیمونی نمود محمد...