نمیخوام، دوست ندارم، نمیخورم
«شایسته» کوچولو دختر زرنگ و منظمی بود که به همه کمک میکرد. با وجود خوبیهایی که داشت به خوردن هله و هوله علاقة فراوانی داشت و غذاهای مقوی نمیخورد، در برابر اصرار پدر و مادرش برای خوردن غذای مقوی با آنها قهر میکرد. او روز شنبه در حالی که به شدت از خوردن غذاهای مقوی بیزار بود، وارد سرزمین خورشیدخانم شد و آقا هویج را دید. آقا هویج از این که پسر کوچولویی چشمش ضعیف بود و هویج نمیخورد ناراحت بود. شایسته برای کمک به او با کاغذرنگی، قاب تلویزیونی درست کرد و از داخل آن برنامة شاد و جذاب خاصیتهای آقا هویج را به بچههای سرزمین خورشیدخانم نشان داد و بچهها، آقا هویج و توصیههای آن را دیدند. شایسته کوچولو روزهای دیگر به شیر پرچرب آقا سیب، خانم پیازچه، خانم کشمش، خانم میگو و... برخورد و توصیههای آنها را شنید و به اتفاق بچههای سرزمین خورشیدخانم تصمیم گرفتند که غذاهای مقوی بخورند. این کتاب مصور با موضوع تغذیه برای گروه سنی «ب» به نگارش درآمده است.