لحظه‌های سنگین آخر...!

لحظه‌های سنگین آخر...!

مرادخان، در روستا مقام و منزلت خاصی دارد. او پسرش، اشکان، را به منظور درس خواندن به شیراز فرستاده است. اشکان دیپلم گرفته و اینک به روستا بازگشته است. او دیگر، تمایلی به کار کردن در روستا ندارد و مرادخان از این موضوع ناراحت است. گوسفندانش را «علی‌حسین» چوپان به صحرا می‌برد. روزی علی‌حسین گله را به برادر فقیرش، عباس، می‌سپارد و خود به خاطر زایمان زنش روانة شهر می‌شود. مرادخان دختری به نام رعنا دارد که غیر از رشید، عباس نیز دلبستة اوست و هنگام چراندن گوسفندان از گله غافل شده به فکر رعنا می‌افتد. گوسفندان با خوردن سمی که روی علف‌ها پاشیده شده و عباس از آن بی‌خبر است، یکی بعد از دیگری از پا درمی‌آیند. این اتفاق مرداخان را تحریک می‌کند. او حالا درصدد انتقام است و به دنبال کسی می‌گردد که این بلا را سرش آورده است. این موضوع وقایعی را به دنبال دارد که در ادامة داستان بازگو شده است.

قیمت چاپ: 1,900 تومان
نویسنده:

فاطمه پنجعلی

ناشر:

نوید

زبان:

فارسی

رده‌بندی دیویی:

8fa3.62

سال چاپ:

1388

نوبت چاپ:

1

تعداد صفحات:

160

قطع کتاب:

رقعی

نوع جلد:

شومیز

شابک:

9789643586171

محل نشر:

شیراز-فارس - فارس

نوع کتاب:

تالیف