دندان درد تمساح کوچولو و 3 قصهی دیگر
داستانهای تخیلی / داستانهای کوتاه
در قصة «دنداندرد تمساح کوچولو» میخوانیم: «بن» یک بچه تمساح خانگی داشت که او را «نایجل» صدا میزد. یک روز نایجل دندانش درد گرفت. مادر بن برای او از دندانپزشک وقت گرفت و همگی با هم نایجل را نزد پزشک بردند. دندانپزشک بعد از معاینة دندانها، فهمید که یک هستة گیلاس لای دندانهای او گیر کرده است و با مهارت تمام هسته را درآورد. بعد از آن نایجل احساس راحتی کرد و همگی با خوشحالی به خانه بازگشتند، کتاب حاضر دربرگیرندة چهار قصه برای کودکان سهساله است. «جایی برای پاندا»؛ «جوجه اردکی که باران را دوست نداشت» و «ورزشهای داخل خانه» عنوان دیگر قصههای کتاب است.