یاسی کوچولوی پردردسر
غذاهای سالم / کودکان - تغذیه / غذا خوردن - داستان / داستانهای اجتماعی
«یاسی کوچولو» هیچوقت با روی خوش غذا نمیخورد و پدر و مادرش از این رفتار او ناراحت بودند. او سر میز غذا، بشقاب را برمیگرداند و گاهی وقتها هم به جای غذا، چیپس و پفک میخورد. یک روز خاله کیمیا به خانة آنها رفت و با دیدن کارهای بد یاسی تصمیم گرفت، باز هم به او کمک کند. او برای یاسی یک خرس که روی شکمش زمانسنجی نصب شده بود خرید و مسابقهای ترتیب داد تا با زمانسنج معلوم شود که چه کسی سر میز بیشتر میماند و غذا میخورد. یاسی کوچولو مسابقه را برد و فهمید که باید غذا را با روی خوش و به طور کامل بخورد. داستان آموزندة حاضر برای کودکان گروه سنی «ب» تهیه شده است.