آوازخوانهای شهر قصه
داستانهای تخیلی / داستانهای کودکان و نوجوانان
آسیابان الاغ پیرش را به دلیل از کارافتادگی و کهولت سن از طویله بیرون میکند. الاغ با سگ، گربه و خروس، که آنها نیز هریک به دلیل از کارافتادگی از محل زندگی خویش رانده شدهاند، همراه میشوند تا به شهر قصهها رفته و به عنوان موسیقیدان در آنجا زندگی کنند. شبهنگام آنها که بسیار گرسنهاند به آلونکی در جنگل میرسند که تعدادی دزد در آن به سر میبرند. آنها موفق میشوند به یاری یکدیگر دزدان را فراری دهند. صبح روز بعد آنها در آلونک ابزار و آلات موسیقی مییابند و هریک سازی مینوازند. از آن پس آنها در جنگل میمانند و جنگل را با صدای ساز و آوازشان پر از طراوت و نشاط میکنند. این داستان به همراه تصاویر برجسته به چاپ رسیده است.