رمز پیروزی "من نظم و انضباط را دوست دارم"
داستان درباره پسری منظم و منضبط به نام "سعید "است .او که به تازگی خانوادهاش را در یک حادثه از دست داده، با خاله و شوهر خالهاش که فرزندی ندارند، زندگی میکند .سعید به درس علاقه بسیار دارد، اما "حشمت آقا "ـ شوهر خالهای ـ مرتبا با خشونت از او میخواهد تا کار کند و مخارجش را تامین نماید .از همین رو، سعید در یک کارگاه خیاطی به طور نیمه وقت مشغول کار میشود و خانه خاله را ترک میکند .این در حالی است که حشمت آقا نیز در همان کارگاه مشغول کار است .پس از چندی "آقای نعیمی " مدیر کارگاه، حشمت آقا را به دلیل بی نظمی از کارگاه اخراج میکند .حشمت آقا گمان میکند که سعید باعث اخراج او شده است ;سپس ماجراهایی روی میدهد که بخش دیگر داستان بر اساس آن شکل گرفته است .