دخترک کولی
کتاب حاضر، ماجرای دختری کولی به نام "ریزکار" است که به همراه گربهاش "پتزل" در حومهی شهر "گریتردونیتسا"، داخل یک واگن قدیمی زندگی میکند. مردم شهر عقیده دارند یک دختر کولی به اعتبار شهرشان لطمه میزند و منتظر فرصتی هستند تا او رسما قانون را زیرپا بگذارد و آنها بهانهای برای اخراجش از شهر پیدا کنند. روزی این فرصت بالاخره فراهم میشود؛ روزی که "پتزل"، گربهی "ریزکار"، مرغ سرخ کردهی رییس انجمن شهر را میدزدد. آقای "شارپ ناک" یا همان رییس انجمن شهر که از "ریزکار" به شدت متنفر است از این فرصت استفاده کرده و تصمیم میگیرد به کمک قانون و دادگاهی کردن گربه، "ریزکا" را از شهر بیرون کند. دادگاه محاکمهی گربه برگزار میشود و....