حلقههای آتشین
داستانهای کودکان (انگلیسی) - قرن 20م. / آفریقای جنوبی - مسائل نژادی
"نالدی" و سایر همولایتیهایش متوجه میشوند که دولت قصد غصب زمینهای آنها و انتقال مردم به محل جدیدی را دارد؛ سرزمینی با خاک بیحاصل و کلبههای آهنی. بیشتر مردم قصد دارند این حکم ظالمانه را اجرا کند، اما عدهی معدودی سعی در مبارزه دارند. بچههای مدرسه و دوستان نالدی با صحبت تائولو ـ که خانوادهاش بارها به علت اعتراض علیه "آپارتاید" دچار مشکل شدهاند ـ تصمیم میگیرند به مبارزه و راهپیمایی ضد این جابهجایی اجباری در دهکده بپردازند. اما راهپیمایی بچهها با شکست روبهرو شده و دولت، نیروهای نظامی را به مقابله با دانشآموزان فرستاده و خفقان و وحشت در روستا حاکم میشود. با تمام اینها عدهی بیشتری به مخالفت با نقلمکان اجباری پرداخته و بیشتر مردم تصمیم میگیرند در دهکده بماند. دولت برای پیشبرد هدف خود آب را به روی مردم قطع کرده و اعلام میکند که پس از این، مستمریبگیران باید برای دریافت حقوق خویش به مرکز جدید در منطقهی مورد نظر برای اسکان روستاییان مراجعه کنند. مردم در یافتن راهحل جلسهای تشکیل میدهند و درست در همین زمان نیروهای دولتی از راه رسیده و پدر تائولو را به جرم ایجاد اغتشاش و تحریک اذهان عمومی با شلیک گلوله از پای درمیآورند. فردای آن شب بولدوزها از راه میرسند و پس از تخریب خانهها مردم را با زور به کمپی در منطقهی جدید منتقل میکنند. روزها با سردرگمی و بیکاری برای مردم از پی هم میگذرند و روزی نامهای از تائولو برای نالدی میرسد که در آن نوید پیروزی در آیندهی نزدیک داده شده است. تشییع جنازهی پدر تائولو به یک اعتراض بزرگ علیه دولت تبدیل میشود و بسیاری از مردم دنیا صدای این اعتراض را میشنوند نالدی درمییابد با وجود مهاجرت آنها نهضت تمام نشده و مبارزه همچنان ادامه دارد.