عروسک گردوشکن
داستانهای تخیلی / داستانهای تخیلی - ادبیات کودکان و نوجوانان
دختری به اسم "ماری "و برادرش به نام "فرد "روز عید از داییشان یک عروسک گردوشکن هدیه میگیرند .بر اثر بی احتیاطی "فرد"، دو تا از دندانهای عروسک میشکند .ماری از عروسک مراقبت میکند و در پی محبتهای او، دندانهای عروسک بهبود مییابد .یک روز ماری در حالی که کنار عروسک خوابیده بود، در خواب با حمله موشها به رهبری یک موش هفت سر روبهرو میشود .ماری به کمک عروسک گردوشکن موشها را شکست میدهد و رئیس آنها را میکشد .ناگهان عروسک به جوان زیبایی تبدیل میشود .در پی ماجراهایی ماری درمییابد که موش هفت سر جادوگر بدجنسی بوده که پسر جوان را طلسم کرده بود .جوان به شهر شیرینی تعلق داشت و ماری را با خود به آن جا میبرد .در آن جا نیز به ماری خوش می گذرد، اما ناگهان از خوب برمیخیزد و متوجه میشود هر آن چه اتفاق افتاده، در عالم خواب بوده است .