قصهی طوطی و مرد بقال
افسانههای عامه / داستانهای آموزنده / شعر فارسی
حاج «کاکو» در بازار وکیل شیراز، در مغازهاش یک طوطی سخنگو داشت که مشتریها را سرگرم میکرد و مانند یک شاگرد به او کمک میکرد. یک روز طوطی در مغازه تنها بود، یک شیشه روغن را زمین ریخت و وقتی حاجی آمد، روغن را ندید و زمین خورد. او آنقدر از دست طوطی عصبانی شد که چند ضربه به سرش زد و طوطی بیچاره بعد از چند روز کچل شد. هر دوی آنها ناراحت بودند، تا این که حاجی طوطی را بخشید و بعد از چند هفته حال طوطی خوب شد و کاکلهایش هم درآمد. داستان حاضر از مجموعه قصههای مثنوی، برای کودکان دو گروه سنی «ب» و «ج» به نگارش درآمده است.