مه و میخک
داستانهای فارسی - قرن 14
کتاب حاضر، رمانی فارسی است که نویسنده با بیانی ساده و نگاهی از منظر من راوی و دیالوگهای مناسب به روایت میپردازد. این رمان عاشقانه است اما در حواشی قصه اصلی، قصههای دیگری نیز مطرح شدهاند که مشکلات اجتماعی را مطرح و مورد بررسی قرار میدهد. در داستان میخوانیم: «مادربزرگ هر شش ماه یکبار در بیمارستان خصوصی «دنا» چکاب کاملی میکرد. یک روز تحت نظر بود و همة کارهایش باید حتما با همراهی مادرم انجام میشد. آویز را میبافتم و در ذهنم طرح و نقشه میریختم که چطور به مادرم بگویم. موهایم را سشوار کشیدم. طوری که کمی حالت بگیرد. از همه چیز راضی بودم. منتظر بودم».