از هر دری سخنی
ضربالمثلهای فارسی / ضربالمثلها
در داستان «واقعیت یا رویا»، «عصمت» خانم باردار بود و در یکی از روستاهای خوش آب و هوای نزدیک تهران با همسرش «عبداللهخان» به عنوان مستاجر، دو اطاق تودرتوی طبقة بالا را اجاره کرده بودند. مرضیه کوچولو که تازه به کلاس سوم ابتدایی رفته بود، پنج برادر بزرگتر از خود داشت. مادربزرگ توجه خاصی به او داشت، آنها در همان جا زندگی میکردند. اوایل پاییز مرضیه برای اولینبار به پیشنهاد مادربزرگ روزه گرفته بود. هنوز آفتاب در آسمان صاف میدرخشید که ابری سیاه جلوی آفتاب را گرفت. مرضیه، عصمت را دید که زیر سایة آفتاب فرزند پسرش را به تنهایی به دنیا آورد. مرضیه با عجله نزد مادر رفت و موضوع را برای او شرح داد. مادر فکر کرد که مرضیه به خاطر ضعف روزهداری دچار توهم شده است. اما لحظاتی بعد او مشاهده کرد که عصمتخانم زیر لکة سیاه ابر رفت و فرزندش را به دنیا آورد. این مجموعه شامل داستانهای کوتاه و بلندی با عناوین حوض خالی، سقاخانه، اژدها، تقاص، پدرسالار، باران، خاله آسیا و... است.