شبی در جنگل
داستانهای حیوانات
«پو» در حالی که کوزة سنگینی از عسل روی دوشش بود به سمت خانة «پیگلت» میرفت تا با هم به اردو بروند. پو به پیگلت در جمعآوری وسایلش کمک کرد و با هم راه افتادند. سر راه «آقای جغد»، «کوکو»» و «تیگفو» را دیدند که هر کدام وسایلی برای اردو با خود آورده بودند. آنها برای اینکه «پیگلت» نترسد، آتش روشن کردند. ولی وقتی همه خوابیدند، آتش خاموش شد. پیگلت بدون روشنایی نمیتوانست بخوابد. پو به فکر ستارهها و شبپرهها افتاد و به پیگلت گفت اینها چراغ خواب تو هستند. پیگلت فهمید حتی در شب و در طبیعت هم روشنایی وجود دارد و به خواب رفت. کتاب مصوّر حاضر، از مجموعه کتابهای «پو» است که برای گروه سنی (ب) به نگارش در آمده است.