قلب زیبای بابور
در این داستان، "کهور" به دستور ناخدا ماجد، راهی خانهی "حاجیبندو" میشود تا به او صندوقچهای پر از مروارید را بدهد. کهور در خانهی حاجیبندو، به ناگاه با "حزبا" ـ دختر حاجی بندو ـ روبهرو شده و به او دل میبازد. آنها سرانجام با یکدیگر ازواج میکنند که حاصل آن تولد پسری با نام بابور است. سالها بعد بابور دست به کاری شجاعانه میزند و... گفتنی است این داستان برای گروه سنی "د" و "هـ" نگاشته شده است.