کفر عشق
"جمشیدی "قهرمان اصلی داستان است که اینک سالهاست در شیراز زندگی میکند. او مدعی است با شخص ناشناسی ملاقات کرده که به او وعدهای مبارک مبنی بر رفتن به زادگاه خود ـ بابل ـ داده است .جمشیدی مردی سرگشته است و عشق انسانی را به امید اتصال به عشق حقیقی تحمل کرده است .وی امیدوار است ـ حتی در پایان عمر ـ به وصال یار نایل شود ;از این رو، بهرغم مخالفت دخترش به سرزمین اصلی خود بابل میرود ;در آن دیار حوادث تازهای را تجربه میکند و بدین ترتیب، رمان براساس آن شکل میگیرد .