بره مهربان
برهها - داستان / داستانهای حیوانات / مهربانی - داستان
در مزرعهای کوچک، برهای بازیگوش زندگی میکرد که همیشه سگ نگهبان را با کارهایش عصبانی میکرد. سگ نگهبان که نگران بره بود زنگولهای به گردنش میآویخت تا همیشه بداند بره کجاست. اما بره بازیگوش زنگوله را از گردنش باز میکرد و به گردن بره دیگری میبست. تا اینکه یک روز، یک گرگ بدجنس به بره بازیگوش که تنها به صحرا رفته بود حمله کرد و ...