آستریکس در اسپانیا
داستانهای ماجراجویانه / داستانهای فکاهی مصور
روزی سربازان سزار به او گزارش دادند که در اسپانیا دهکدهای وجود دارد که مردم آن هنوز مطیع رومیها نشدهاند. بنابراین سزار با سربازانش راهی آن دهکده شد. او در میان راه "پهپه"، پسر رییس دهکده، را پیدا کرده و او را گروگان گرفت. او به رییس دهکده اعلام کردکه دست از مبارزه علیه رومیها بردارد، در غیر این صورت پسرش آزار خواهد دید. سزار "پهپه" را با عدهای سرباز به سوی یکی از اردوگاههای اطراف "گل" فرستاد. ولی سربازان با دیدن گلیها از منطقه فرار کردند. "آستریکس" و "اوبلیکس"، پهپه را به دهکده خود بردند و پس از فهمیدن ماجرا تصمیم گرفتند او را نزد خانوادهاش بازگردانند. آنها سرانجام پس از گذشتن از شهرهای بسیار به اسپانیا رسیدند و پهپه را نزد پدرش بازگرداندند.