نفسهای سرد
داستانهای فارسی - قرن 14
در این رمان، دختری جوان که سعی میکند در روزگار آشفته پاک بماند، برای اولین بار، دل به عشقی میبندد که با تمام وجود برای ماندگاریاش تلاش میکند، اما در پایان جز تجربهای تلخ چیزی برایش نمیماند. او بعد از سالها، حسرت و رنج برای رهایی از درد و رنج، دست به ازدواجی ناخواسته میزند؛ اما شوهرش با این که، جوانی ثروتمند است باز هم نمیتواند خلا روحی او را پر بکند.