آن شب که ماه خندید
داستانهای فارسی - قرن 14
کتاب حاضر، مشتمل بر چند داستان کوتاه فارسی با عنوانهای «روزنامه عصر»، «با شکم خالی»، «مایه»، «فقط یک راز کوچک»، «قیزیل داش تپه لی»، «سمندر»، «سنگ»، «یک لایه کم داری»، «سری که تکان خورد»، «یکمشت انار»، «آن شب که ماه خندید» است. در داستان «سنگ» میخوانیم: «توی چشمهایم خیره شد میخواست چیزی بگوید. اما نگفت: یعنی بعضش را پس گرفت و بعد راهش را کشید و رفت. همیشه فکر میکردم که اگر برود سنگ روی سنگ بند نمیشود و میترسیدم از اینکه روزی بگذارد و برود».