تیا
داستانهای فارسی - قرن 14
کتاب حاضر، رمانی است که با زبانی ساده و بیان جزئیات لازم نگاشته شده است. نویسنده داستان را با پرداخت مناسب شخصیتها و توصیف عمیقترین احساسات و افکار آنها و همچنین با بیان دقیق جزئیات صحنهها نگاشته تا خواننده را از ابتدا تا انتهای کتاب با خود همراه سازد. در داستان میخوانیم: «شب بود و باران هنوز میبارید که ترمزدستی را کشید. توی صندلیاش جابجا شد. کمرش را راست کرد و خودش را توی آینه نگاه کرد، دستی به سبیلش کشید؛ کلاهش را روی سرش جابجا کرد».