شاهزاده خانم و قورباغه

شاهزاده خانم و قورباغه

افسانه‌های عامه

شاهزاده خانم همیشه به گوشه‌ای از جنگل می‌رفت و با گوی طلایی که داشت بازی می‌کرد. یک روز به طور اتفاقی گوی طلایی در برکه‌ای افتاد. شاهزاده خانم که خیلی به آن علاقه داشت شروع به گریه کرد که ناگهان صدایی شنید. وقتی برگشت قورباغه‌ای را دید. قورباغه به او گفت: «من گوی را برایت می‌آورم، اما تو باید من را دوست داشته باشی و همه‌جا با خودت ببری». شاهزاده‌خانم هم قبول کرد. اما به محض این که قورباغه گوی را برایش پیدا کرد، به سمت قصر دوید و اصلا حواسش به قول و قرارش با قورباغه نبود. قورباغه هم پرید و پرید تا به قصر رسید و شاهزاده خانم را پیدا کرد. در آن‌جا برایشان اتفاقات جالبی رخ داد که در ادامة داستان بازگو خواهد شد. این افسانه به زبان ساده برای کودکان دو گروه سنی «ب» و «ج» تهیه شده است.

قیمت چاپ: 3,000 تومان
نویسنده:

ورا ساتگیت

ویراستار:

عزت جلالی

تصویرگر:

روت پالمر

ناشر:

پینه دوز

زبان:

فارسی

رده‌بندی دیویی:

398.2

سال چاپ:

1394

نوبت چاپ:

3

تعداد صفحات:

44

قطع کتاب:

جیبی

نوع جلد:

شومیز

شابک:

9789642886104

محل نشر:

تهران - تهران

نوع کتاب:

ترجمه