گنج نو
دختری جوان، نیمه ایرانی، نیمه آمریکایی، در پی نوشتن داستانی عاشقانه سعی در شناخت عشق واقعی دارد. در ادامهی این تصمیم به مطالعه و تحقیق میپردازد و در رویایی، پیری را میبیند که به او اطلاع میدهد عشق حقیقی او در ایران حضور دارد و در آنجاست که معشوق واقعی خویش را مییابد. به دنبال این قضیه دختر جوان راهی ایران شده و در شهر اهواز ساکن میشود. مدتها بعد به دنبال به دست آوردن نشانی از آسیابانی دنیادیده و حکیم با کاروانی تصمیم به بازگشت میگیرد. اما دختر جوان به تنهایی به راه خویش ادامه داده و در روستایی با جوانی آشنا میشود که سالها پیش او را در رویایش دیده بود. از جوان مسیر آسیاب را میپرسد و بعد از این که مدتی در منزل آنها به استراحت میپردازد و راه خویش را ادامه میدهد. در آسیاب به جای پیر حکیم با جوانی مواجه میشود که عالم بوده و پاسخ بسیاری از پرسشهای وی را میدانسته است. دختر روز به روز به معرفتش افزوده میشود و درمییابد گنج واقعی علم و دانش است و باید در پی آن بود. او پس از مدتی با جوانی که بارها در رویاهایش او را دیده و در پی او راهی این سفر شده بود، زندگی مشترکی را آغاز میکند.