طرحی از تردید
مجموعهی حاضر از شانزده داستان کوتاه، با برخی از این عناوین فراهم آمده است: "هم شکلها"، "جزیره"، "دایره"، "سال تحویل"، "کابوس"، "گیوتین"، "چایخانه" و "معجزه". برای نمونه، داستان نخست این مجموعه، دربارهی گفت و گوی راوی است با دوستش دربارهی خواب و بیداری. راوی میگوید: "آدم توی خواب با چشمهای بسته سرش کلاه میره و کابوس میبینه، ولی توی بیداری با چشمهای باز این بلاها سرش میاد". او پس از این گفته، تصمیم میگیرد با چشمهای باز بخوابد و به این منظور برای پیدا کردن دو گیره که بتواند پلکهایش را باز نگهدارد، جست وجوی خود را آغاز میکند. او از افرادی سوال میکند و همهی آنها با انگشت، آسمان را نشان میدهند. راوی نیز تصمیم میگیرد از آدمها، نردبانی ساخته و از آنها بالا رود تا ببیند در آسمان چه میگذرد، تا این که برق صاعقهای باعث میشود چشمهای او همواره باز باقی بماند.