سوتک
داستانهای فارسی - قرن 14
«روناک» و «غزاله» دو خواهری هستند که در مزرعهای در کنار پدر و مادر زندگی میکنند. روزی آنها با خانوادهای مهاجر آشنا میشوند که از دهکدة «تم باو» ـ روستایی در جنوب شرقی مسکو آمدهاند. «مؤسس»، پسر ده سالة آنها بعد از مرگ مادرش و رفتن پدر به وطن، نزد آنها میماند و با غزاله همبازی میشود. روناک هشتساله که سه سال از غزاله بزرگتر است، از همان ابتدا عاشق مؤسس میشود و این عشق تا جوانی ادامه مییابد. مؤسس نیز عاشق روناک است، امّا غرور و بیاعتنایی ظاهری روناک او را از ابراز عشقش منصرف میکند؛ تا اینکه مؤسس برای پیدا کردن پدر به دهکده تمباو میرود و بازگشت او مدتها طول میکشد. در این مدت پدر روناک آنها را به خاطر زن جدیدش ترک میکند و غزاله به دلایلی خودکشی میکند. مادر فوت میکند و اتفاقات دیگری رخ میدهد. روناک تنها در دهکده منتظر موسس است، غافل از اینکه او زندانی بوده است. موسس بعد از آزادی به دهکده نزد روناک برمیگردد و آنها بعد از هفده سال به وصال هم میرسند.