سهتار
داستانهای فارسی - قرن 14
«سهتار» حکایت مرد جوانی است که بعد از چند سال ساز زدن در مجالس مردم با ساز کرایهای، برای خود سهتار نویی خرید. جوان در همان حین که مسیری را طی کرد و شور و شعف فراوان داشت به دنبال جایی بود که دستی به سهتارش بکشد، تا این که به مسجد شاه رسید و روی سنگ صاف آستانة آن پاگذاشت که ناگهان پسرک عطر فروشی مچ دست او را گرفت و مانع شد. مرد جوان سیلی محکمی به پسرک زد و پسرک بعد از لحظاتی شروع به فریاد و فحاشی کرد. هیچکس نفهمید چطور شد، فقط سهتار مرد به زمین خورد و شکست و پسرک که حتم داشت وظیفة دینی خود را انجام داده به سر بساط خود رفت. این کتاب چاپ دیگری از «سهتار» نوشتة جلال آل احمد ـ نویسندة برجستة معاصر ـ و شامل داستانهای کوتاهی تحت عناوینی نظیر سهتار، بچة مردم، وسواس، لاک صورتی، وداع آفتاب لب بام و گناه است.