ستارههای کاغذی
شخصیت اصلی داستان مردی است معتاد به نام "قنبر "که با فقر و فلاکت روزگار میگذراند" .قنبر "زمانی از چاقوکشان و قاچاقچیهای معروف محله خویش بود و کسی را یارای مقابله با او نبود" .قنبر "همراه دوستش جابر از اداره کنندگان خانه فساد بودند و زنها و دختران زیادی را در ورطه سقوط افکنده بودند .تا این که شبی در پس حمله افرادی ناشناس به خانهاش همسرش کشته میشود و او نیز با اصابت ضربات چاقو به مردی علیل بدل میشود و تنها دخترش "توران "را که شش ماه بیشتر نداشت به زنی به نام "اکرم "میسپارد تا او را بزرگ کند .اکنون توران بیست ساله شده و ....