دختر آسیابان
داستانهای انگلیسی - قرن 20م.
«اما»، دختر آسیابان در فضایی زندگی میکند که نگاه حقیرانة جامعه و مخصوصا پدرش به او اجازه نمیدهد با وجود داشتن تواناییهای قابل تحصین، خود را بیرون از خط و مرزهای جنسیتی که برایش کشیده شده، ببیند و باور کند. او یک دختر جوان است، اما حتی اجازة عاشق شدن ندارد. مردان زندگی او، او را به هیچ گرفته و به شعور او توهین میکنند. «اما» در طول زندگی خود، از تبعیضها و خواسته نشدنها رنج برده است و پدر که انتظار پسری به جای اما را داشته، ناکامی و بغض این نداری را در بیتوجهی، بیمهری و جفاپیشگی نسبت به «اما» تسکین داده است. «اما» با تمام این رنجها و موانع با رفتارهای غلط دوران خود مبارزه میکند و برای وارث آسیاب بودن، شایستگیهای خود را اثبات میکند و با بینش و افکار مردمحور زمانه مبارزه میکند. اما در نهایت جامة زورمند و مسلط موفق میشود، ریشة باورهای او را بسوزاند، زیرا با آمدن وارثی مذکر به آسیاب، او نفس راحتی میکشد و رسالت خود را برای تحویل میراث پدربزرگ به فرزندی مذکر از نسل خود به پایان میرساند.