من و آغوش تو
داستانهای فارسی - قرن 14
این داستان روایت زندگی دختری به نام «نفس» است. نفس که در دوران نوجوانیاش دلباخته پسری به نام «سپهر» شده است به خاطر حسادت دوستش «مهناز» او را برای همیشه از دست میدهد و پس از گذشت سالها، اینک در یک شرکت مشغول کار است. «مهیار بزرگنیا»، همسر سابق مهناز، بیآنکه از ارتباط نفس با مهناز اطلاع داشته باشد دلباخته نفس که کارمند اوست میشود. مهیار با تحقیقاتی که انجام میدهد متوجه این ارتباط میشود و از نفس میخواهد تا در یک ازدواج صوری نقش همسر را در مقابل مهناز برای او بازی کند، این در شرایطی است که «مبین»، پسرعموی نفس، عاشق اوست و نفس برای فرار از مبین، پیشنهاد مهیار را میپذیرد و ...