خانهی عروسک: نمایشنامه
نمایشنامه نروژی - قرن 20م.
نورا امضای پدرش را روی ورقة بهاداری جعل کرده است تا پول فراهم آورد و با آن پول، شوهر بیمارش، هلمر را برای درمان به خارج ببرد. چهرة خبیثی به نام گروگستاد راز نورا را میداند و از او حق سکوت طلب میکند. هلمره همسر او متوجه میشود و تلاشی برای نجات او نمیکند. در حافظة جدید نورا، آن عشق و علاقة هلمر که ستون اصلی اندیشهاش بود، دیگر وجود ندارد و نورا به خاطر میآورد که هلمر هرگز او را دوست نداشته و فقط از این که به او اظهار عشق کند لذت میبرده است پس نه به خاطر نورا، بلکه به خاطر لذت شخصی خودش به نورا اظهار عشق میکرده است. در گذشته پدرش، با اعتقادات و افکارش او را مانند عروسکی به بازی میگرفته است و بعد از ازدواج هلمر. نورا دیگر امکان ادامة زندگی با هلمر را در خود نمیبیند و او و بچههایش را ترک میکند تا راه خویش را برود و دوباره خویشتن را بیابد.