برزخیها
در این داستان، "محسن"، دکترای فلسفه و ادبیات دارد. وی سردبیر روزنامه است و با همسرش و فرزندانش زندگی میکند اما او خواهان همسری است که علاقهمند به مسائل اقتصادی، سیاسی و اجتماعی باشد، حال آن که "نسرین" زن محسن این گونه نیست وی همچون زنان دیگر، دنبال آرایشگاه و پخت و پز و مانند آن است. از این رو، محسن خلایی را در زندگیاش احساس میکند. در این میان با زنی به نام "آذر پورزاد" آشنا میشود که شاعر است و با شوهرش اختلافاتی دارد شوهر آذر مخالف فعالیتهای اجتماعی اوست آذر طی مراجعههایی که به دفتر مجله میکند با محسن بیشتر آشنا میشود و.....