فراموشکاری؟! نه!
کودکان - روانشناسی / فراموشی - داستان / داستانهای تربیتی
"لنی"، پسری فراموشکار، است؛ او فراموش میکند دندانهایش را مسواک بزند، نامههایی را که معلم برای والدین او نوشته است به آنها بدهد و نیز فراموش میکند خوراکی مدرسهاش را داخل کیفش بگذارد. این موضوع باعث شد تا روزی مادر لنی از دست او عصبانی شود. اما لنی از مادرش خواست تا به او کمک کند تا عادت فراموشکاری را ترک کند. مادر چندین راه به او یاد داد. او به لنی گفت: 1- همیشه کارهای مهمی را که باید انجام بدهی روی یک کاغذ بنویس و در جایی بگذار که هر لحظه بتوانی آن را ببینی، 2- برای آن که کاری را فراموش نکنی، پشت دستت با یک جوهر قابل شستشو علامت بزن، 3- برای یادآوری کاری که میخواهی انجام بدهی، یک نخ دور انگشتت ببند و.... لنی با دقت به صحبتهای مادر گوش کرد و چیزهای زیادی یاد گرفت. او تصمیم گرفت بچهی خوبی باشد ودیگر چیزی را فراموش نکند.